سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ هزینه کردنی نزد خدا محبوب تر از هزینه کردن به اعتدال نیست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
فانوس 12

 

 

 

 

   حضرت صادق (ع) میفرماید:«چون از حضرت داوود(ع) ترک اولی صادرشد،چهل روز درسجده ماند وشب وروز می گریست وسرازسجده برنمیداشت مگروقت نماز.تاآنکه پیشانیش شکافته شدوخون از چشمهایش جاری گردید.بد از چهل روز به اوندارسید:ای داوود!چه می خواهی؟آیا گرسنه ای تا توراسیرکنیم؟آیا تشنه ای بتو آب دهیم؟آیا عریانی تا تورا بپوشانیم؟آیا ترسانی تا تورا ایمن گردانیم؟داوود(ع)گفت:پروردگارا!چگونه ترسان نباشم حال آنکه می دانم توخداوند عالی وظلم ظالمان ازتونمیگذرد!خداوند به اوفرمود:ای داوود توبه کن!پس داوود(ع)به جانب صحرا رفت وزبورمیخواند.هرگاه آنحضرت زبور میخواند هیچ سنگ،درخت،کوه،مرغ ودرنّده ای ...نمی ماند مگرآنکه با اوموافقت میکردند در فغان وگریه تا اینکه به کوهی رسید.درآن کوه غاری بود که پیغمبری به نام«حزقیل» آنجا بود.چون صدای کوهها وحیوانات راشنید،دانست که حضرت داود(ع)است .داوود(ع) گفت:ای حزقیل! اجازه میدهی که بالا بیایم؟گفت نه تو گناهکاری.داوود(ع)گریست!به حزقیل وحی آمد که داوود(ع)را به سبب ترک اولی سرزنش مکن،عافیت را ازمن طلب کن که من هرکس را به خود وامی گذارم .البته به خطایی مبتلا میشود.پس حزقیل دست داوودراگرفت  وبه نزد خودبرد.داوود(ع) گفت:ای حزقیل هرگز اراده ی گناهی را درخاطر گذرانیده های ؟حزقیل گفت: نه!پرسید:آیا هرگز دچار عجب وغرور شده ای از این حالی که ازعبادت داری؟گفت :نه! داوود(ع) پرسید:آیا هرگز میل دنیا وشهوات آن درخاطرت خطورکرده است؟گفت:بله!گاهی این خیال دردل می آید.پرسد:آن را چگونه علاج میکنی؟گفت: به داخل این شکاف میروم وازآنچه درآنجاست عبرت میگیرم. داوود(ع)با او وارد شکاف کوه گردید ودید که تختی از آهن گذاشته وروی آن تخت استخوانهای پوسیده زیخته ولوحی از آهن پیش آن تخت قرار داده است که درآن لوح نوشته بود:منم اروای بن شلم! هزار سال پادشاهی کردم،هزار شهر بنا نمودم،هزار دختررا بکارت بردم وآخر کارم این شدم که:خاک،فرش من وسنگ بالش من وتکیه گاهم شده است وماروکرم وعقرب همسایگان وصاحبان من شدند.پس کسی که مرا میبیند،فریب دنیا نخورد»این حدیث به صورت دیگر هم نقل شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/11/24:: 7:30 عصر     |     () نظر